عرق:ترتنی
قانون:یاسه،فردید،آسا،فرسار
سنت:ایستار
مسئول:فَرمین
موضوع: نِهشته
وزن کردن: ترازیدن
تجربه:اروند،آروین
مجموعه: گِردایه ، کوده ، انبوهه ، جنگ ،انباشته
آقا: بان ، پانا ، کربان، کدیور
هجوم: تَک ، تکش ، آفند
اقتصاد: آبوری،آبوریک-آئوریک=کردی
بانک*: بُنَک(Bonak) ، بنگاه
*واژه ی بانک بر پاد «خلاف» پندار مردم ریشه ای ایرانی دارد و باید بدانید که نخستین بنک ها در ایران و دست کم در دوران هخامنشی بوده است که افزون بر کار های امروزی بانک ها (سپرده گذاری ، وام و....)کار های املاکی ها «دارایی ها» و دفتر امانات «سپردگانی» را نیز انجام می دادند.چناچه امروزه نیز امروزه نیز چنین جاهایی را با نام بنگاه میشناسیم.
اگرچه واژه بنک شاید به کیسه های پول و یا گنجینه ها« خزانه » نیز گفته میشد.
حساب(دانش حساب):رایِشگری ، مارش
-حساب بنکی: سپرده
تمرین کردن: ویناردن
سیاست: رامیاری ، ساستاری
سیاستمدار:رامیار، ساستار
مشق: وینارش
اثر:هنایش، آفرینه ،نوزند
*سرعت : هَنگار
*واژه ای پرکاربرد در گیتیگ«فیزیک» چرا جایگزین نکنیم ؟؟؟؟؟
خطر : سیج
ظهر : نیمروز
عصر : ایوار
عشا : شامگاه
جلد(نسک«کتاب»):پوشینه
جلسه: دیدار، نشست
جنس(نرینگی و مادینگی«مذکر و مونث): ژاد ، گُهر
دکتری(تزده«مدرک» دانشگاهی): اَفرا، اَفراهی
اما ، ولی : پَن (pan)
اصلی: مهادین
ممنوع: ناشایا
تونل: دالان
تقاطع : برشگاه
نصب کردن : بر نشانیدن
حذف کردن : سِتُردن (setordan) ، استُردن، زدودن
خط ، الفبا: الفبا ، دبیره ، سمیره
نقطه : خَجَک(xajak) ، تیل ، خال ، دیل
وسایل نقلیه : ترابر
نقش: نَخش ، زَمود ، فَرتور(zamud,fartur)
قدرت: تاب، تاوست
تدوین : نگارش
محیط (هنداچکی«هندسی»):پیرابوم
مساحت( " " ):گستره
موثر : هَنایا، هَناینده
عمده : کلان ، مهادین
حماسی : اُستوره ای ، پهلوانی
رواج : رواگ
بهانه: دستاویز
جمعیت: باهماد ، کَشَن(گشن)
فلز: ایخشست(ayoxshost)
اسیر: وَرتَک
مومن:وَروشنیک،بَررویشن
سزارین: تهمزایی، رستمزایی
معتمد، امین: اُستبان ، استوان
حکیم: بیتَخش
کامل: سِپور
مراد: ایپتی
حتی : هاتا،هتا
گلبول: گویچه
سلاح:زینا ، زینه ، تخش
عرش :گُرزِمان
شروع: دَخش
شهوت: ریژ، وَرَن(avaruna) ،(varan)اَوَرونَه
مسلح: زیناوند
مسلحانه:زیناوندانه
عزرائیل: اِستَویدادِش
وظیفه: دخشک(daxshak) ، هرک (Harak)
نوبت :پَستا
نا محسوس:ناسُهیدَنی
محسوس:سِتَرسا ، سهیدنی